دست نوشته های تنهایی یک انسان خسته



اومدم پست‌های این بلاگ رو خوندم انگار من اینا رو ننوشتم؛ انگار "منـ"ی که بقیه می‌شناسن اینا رو ننوشته. گمون کنم اینجا غمگین‌ترین و خالص‌ترین حرف‌هام رو می‌نویسم. غمگین‌ترین و تلخ‌ترین و سخت‌ترین و نگفتنی‌ترین حرف‌هام رو اینجا نوشتم. "من"ترین منِ ممکن همین‌هاست که می‌بینید. ضعیف‌ترین نسخه از من!


میتوان ساعات طولانی

با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت

خیره شد در دود یک سیگار

خیره شد در شکل یک فنجان

در گلی بیرنگ، بر قالی

در خطی موهوم، بر دیوار


همیشه از حال بدم اینجا نوشتم ولی امروز می‌خوام از حال خوبم و انگیزه‌م بنویسم.

پر از انگیزه ام و این رو خودم می‌دونم فقط.

بعد از نتیجه خوب کنکور با هرمقدار پولی که داشتم، برای مشاورم هدیه می‌گیرم حتما. من رو پر از انگیزه کرده.


دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد؟

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

1. شبکه‌های اجتماعی تو همه روزهای سال این توهم رو برات به وجود میارن که دوست های زیادی داری اما واقعیت مثل این وبلاگه که شاید بدخط نوشتمش نمیخوننش.

2. هیچوقت از یادم نمیره اون سال که چند روز بعد از تولدم رفتیم کافه فکر میکردم قراره سوپرایزم کنن اما حتی کادو هم ندادن اون سال بهم و سال های بعدش تبریک هم نگفتن.

3. هرسال غمم بیشتر هم میشه. تا حالا برای هیچکدومشون کم نذاشتم ولی انگار اصلا براشون وجود خارجی ندارم.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها